جشن ملى چارشنبه سورى، سرخ و شاداب وآتشين
آخرين چهارشنبة هر سال ايراني كه به عنوان ”چهارشنبه سورى” نام گذاري شده, در ايران از هزاران سال پيش با جشن و مراسم ويژهيي همراه بوده است. مراسم در آخرين سهشنبه شب سال با افروختن آتش و پريدن از روي آن، برگزار ميشود. در نوشته هاي برجاي مانده از دورانهاي قديم ،از اين جشن ملي بوته سوزاني و پايكوبي در اطراف آن، به عنوان جشن سوري ياد شده است . گفته مي شود جشن سوري ( سوريك ) به قدمت نوروز است و مورخان آلماني معتقدند، قديمي تر از نوروز است و به تمامي آرين ها تعلق دارد. برخي مبدأ ”چهارشنبه سوري” را به زماني كه زرتشت, گاهشمار جديدي خلق كرد و در آن با ايجاد سالهاي كبيسه, تاريخهاي گذشته را منظم نمود, مرتبط ميكنند. برخي ديگر قدمت چهارشنبه سوري را چندهزار سال پيشتر ميدانند. از آنجا كه در روزگار باستان آتش يكي از مهمترين عناصر كمكي انسان براي زندگي روزمرهاش بوده, ايرانيان به آتش احترام زيادي ميگذاشتند و در جشنهاي خود آتش روشن ميكردند. ”چهارشنبه سوري” جشني است كه در آن روحية صفا و صميميت و شادي در بين مردم اوج ميگيرد. بعد از اسلام در ايران، اين سنت ملي همچنان طي 1400 سال گذشته در بين مردم حفظ شده است. اما رژيم ضد ايراني آخوندها، همه ساله با برگزاري اين جشن ملي مخالفت ورزيده و به آزار وسركوب مردم و بخصوص جوانان بخاطر برگـزاري آن پرداخته است.
آئين هاى ويژه چارشنبه سورى گزيده از فرهنگ دهخدا
مرحوم علامه دهخدا توضيح درمورد مراسم، آئينها و رسمهاي ويژه چارشنبه سوري را به نقل از استاد سعيد نفيسي آورده و چنين تعريف كرده است: «اشتقاق تركيب [چهارشنبهسوري] يعني چهارشنبه عيش و عشرت، خود ميرساند كه اين شب را براي جشن و سرور بنياد گذاشتهاند.اين جشنهاي ملي از قديمترين زمانهاي تاريخ در ميان ايرانيان بوده است… شب چهارشنبهسوري در ايران آئين خاص و تشريفات گوناگون دارد كه هر يك از آنها را در ناحيهٌ ديگر ميتوان يافت. آئين چهارشنبهسوري يا شب چهارشنبهٌ آخر سال بر دو قسم است، يك قسمت از آن عمومي و مشترك ميان تمام مردم ايرانست كه حتي بعضي از آنها را در ملل ديگر نژاد آريا ميتوان يافت و قسمت ديگر آئين خصوصي است كه مردم تهران بدعت گذاشتهاند و ازينجا كم و بيش به شهرهاي ديگر ايران رفته است. آن قسمت از آئين اين شب كه در تمام ايران معمولست از كرمان گرفته تا آذربايجان و از خراسان تا خوزستان و از گيلان تا فارس يعني تمام اين دشت وسيع كه ايران امروز را فراهم ساخته است و زيباترين بقاياي ايران باستاني است در هر شب چهارشنبه آخر سال با شور و دلبستگي خاصي آشكار ميشود. تمام مردم آذربايجان چه در شهر و چه در دهها در آن شركت دارند و حتي هنوز در ميان مردم قفقاز معمولست. ايرانياني كه از ديار خود دور افتادهاند نيز آن را فراموش نميكنند و ايرانيان مقيم تركيه و مصر و هندوستان نيز در جامعهٌ خود اين رسوم و آداب را معمول ميدارند.
آتشافروختن:
زيباترين و شايد قديمترين آداب چهارشنبهسوري آتشافروختن و جستن از آن و شاديكردن در كنار آتش است…اينك تقريباً در تمام ايران شب چهارشنبهسوري تودههايي از بوتهٌخودروي بياباني فراهم ميآورند و نزديك يكديگر قرار ميدهند زن و مرد و پير و جوان در صحن خانه يا در ميدانهاي عمومي و بر سر چهارسوها و چهارراههاي شهر و ده از روي اين اخگرهاي افروخته يكي پس از ديگري جستن ميكنند و در هر جستني ميگويند: «زردي من از تو سرخي تو از من» يعني زردي بيماري و ناتواني را از من بستان و سرخي و شادابي و تندرستي را كه در خود داري به من ببخش. پس از سوختهشدن خاكستري راكه از آتش ميماند بايد در خاكاندازي جمع كنند و از خانه بيرون برند و در كنار ديوار بريزند و آنكس كه آن را بيرون ريخته است در بازگشت در ميزند بايد از درون خانه ازو بپرسند: «كيست؟» و او جواب دهد: «منم» گويند: «از كجا آمدهاي؟» جواب دهد كه: «از عروسي» بپرسند: «چه آوردهيي؟» گويد: «تندرستي».
فالگوش:
كسانيكه حاجتي دارند شب چهارشنبهسوري نيت ميكنند و بر سر چهارراهي يا اگر چهارراه نبود بر سر رهگذري به فالگوش ميايستند و نخستين عابري را كه گذشت به سخن او توجه ميكنند و هر چه از دهان او برون آمد در استجابت مقصود خود به فال نيك يا به فال بد ميگيرند اگر آن نخستين سخن به اجابت آرزوي صاحب حاجت مطابق باشد آن آرزو برآورده است وگرنه برآورده نيست. همين فال را ممكن است بر پشت در خانهاي يا در اتاقي گرفت و بايد آهسته به پشت در آمد و بيآنكه كساني كه اندرون خانه يا اتاقند بدانند كه كسي بر در ايستاده است گوش فرا داد و اولين سخني را كه گفته ميشود در اجابت مقصود خود يا نارواماندن آن فال گرفت.
گرهگشايى:
كسانيكه بخت ايشان گره خورده و عقدهيي در كارشان روي داده است چاره جز آن ندارند كه شب چهارشنبهسوري گوشهٌدستمالي يا چارقدي يا گوشهٌ ديگر از جامهٌ خود و يا پارچهاي را گره زنند و بر سر راهي بايستند و از اولين كسيكه بریشان گذشت خواستار شوند كه آن گره را به دست خود بگشايد ممكن است قفلي را بر پارچه يا دستمال و يا گوشهاي از جامه بست و بر سر راه ايستاد و كليد آن را به نخستين كسيكه از راه ميگذرد داد كه با آن كليد قفل را بگشايد و عقده از كار فروبستهٌ آن درمانده باز كند. دفع چشمزخم و بختگشايى: براي بختگشايي در شب چهارشنبهسوري تدابيري معمول است و از همه شگفتتر آن استكه به دباغخانه ميروند و از آب دباغخانه اندكي برميدارند و با خود به خانه ميآورند و براي گشودهشدن بخت بر سر ميريزند.كندر و خوشبو: يكي از آداب چهارشنبهسوري آنست كه زنان بر در دكان عطاري ميروند و از او: «كندر و شا براي كارگشا» ميخواهند و تا عطار برود بياورد فرار ميكنند اين دكان بايد رو به قبله باشد سپس به دكان ديگري كه رو به قبله باشد ميروند و «خوشبو» ميخواهند كه مراد اسفند است و چون عطار پي آن برود باز ميگريزند و سپس به دكان سومي كه رو به قبله باشد ميروند و مقداري كندر و اسفند ميخرند و در خانه براي دفع چشمزخم و حل مشكل خود دود ميكنند.
چارشنبهسورى در شهرهاى ايران:
شهر تهران بهترين مجموعهٌآداب ملي ايران است… و در آداب چهارشنبهسوري نيز مردم تهران تمام رسوم متداول را حفظ كردهاند.در شيراز: آتشافروختن در معابر و خانهها،فالگوش،اسپندسوختن، نمك گرد سر گرداندن! در موقع اسفند دود كردن و نمك گردانيدن اوراد مخصوصي است كه زنان ميخوانند. قلمرو چهارشنبهسوري در شيراز صحن بقعهٌ شاهچراغست.
در اصفهان: آتشافروختن در معابر، كوزه شكستن، فالگوش؛ گرهگشايي و غيره كاملاً متداولست و تمام آن آدابي كه در تهران معمولست در اصفهان نيز رواج دارد وشكوه شب چهارشنبسوري در اصفهان از تمام شهرهاي ايران بيشتر است.
در مشهد: گرهگشايي؛ آتشافروختن؛ كوزهشكستن و آتشبازي متداولست و علاوه بر آن تفنگ خاليكردن نيز معمولست و در هر خانهاي يكي دو تير تفنگ مياندازند در ساير شهرهاي خراسان نيز چنين است.
در زنجان: آتشافروختن، فالگوش و كوزهشكستن معمولست و در كوزه شكستن اختصاصي كه مردم زنجان دارند اينست كه پولي با آب در كوزه مياندازند و از بام زير ميافكنند.يكي از آداب ديگر مردم زنجان اينست كه از روزنهٌ بخاريها يا اجاقهاي خانه طنابي داخل اتاق ميكنند و بوسيلهٌ آن طناب چيزي طلب ميكنند، صاحب اتاق مكلف است اولين چيزيكه در دسترس او بود بر طناب ببندد و چون طنابرا بالا كشيدند بوسيلهٌ آن چيزي كه بر طناب بستهاند فال ميگيرند
در تبريز: آتشبازي و گرهگشايي از قديم معمول بوده است، آتش افروختن در اين اواخر متداول شده است.آجيل و ميوهٌ خشك خوردن از ضروريات است و ترك نميشود اگر دوست يا مهمان و تازه واردي داشته باشند بايد حتماً شب چهارشنبه سوري خوانچهاي از آجيل و ميوهخشك براي او بفرستند ديگر از خصوصيات مردم تبريز آنستكه از بام خانهها بر سر عابرين آب ميپاشند، اين عادت از آداب بسيار قديم نژاد ايرانيست و در زمان ساسانيان معمول بوده است كه در جشن نوروز مردم بر يكديگر آب ميپاشيدهاند. و هنوز در ميان ارمنيان و زردشتيان ايران هم معمولست كه در يكي از جشنهاي خود بر يكديگر آب ميريزند.در آذربايجان مخصوصاً در شهر تبريز تير انداختن در شب چهارشنبه سوري بسيار متداولست و حتي بدرجهاي درين باب مبالغه ميكردند كه سابقاً در هر كجا فوج سربازي بود ميبايست در آن شب صف بكشند و دستهجمع تير بيندازند و صاحب منصبان نميتوانستند افواج خود را ازين كار مانع گردند
در اروميه: شب چهارشنبه سوري بر بام خانهها ميروند و كجاوهاي را كه زينت كرده و آرايش داده و بر آن طاقهشال كشميري كشيده و آئينه بستهاند با طنابي از بام بسطح خانه فرود ميآورند وميگويند: «بكش كه حق مرادت را بدهد» كسيكه در خانه است مكلف است كه در آن كجاوه شيريني و آجيل شور و شيرين و ميوهٌ خشك بريزد و پس از آنكه چيزي در آن ريختند با طناب آنرا بالا ميكشند و بهخانهٌديگر ميبرند.
*** برگرفته از سایت مجاهدین خلق ایران
آخرين چهارشنبة هر سال ايراني كه به عنوان ”چهارشنبه سورى” نام گذاري شده, در ايران از هزاران سال پيش با جشن و مراسم ويژهيي همراه بوده است. مراسم در آخرين سهشنبه شب سال با افروختن آتش و پريدن از روي آن، برگزار ميشود. در نوشته هاي برجاي مانده از دورانهاي قديم ،از اين جشن ملي بوته سوزاني و پايكوبي در اطراف آن، به عنوان جشن سوري ياد شده است . گفته مي شود جشن سوري ( سوريك ) به قدمت نوروز است و مورخان آلماني معتقدند، قديمي تر از نوروز است و به تمامي آرين ها تعلق دارد. برخي مبدأ ”چهارشنبه سوري” را به زماني كه زرتشت, گاهشمار جديدي خلق كرد و در آن با ايجاد سالهاي كبيسه, تاريخهاي گذشته را منظم نمود, مرتبط ميكنند. برخي ديگر قدمت چهارشنبه سوري را چندهزار سال پيشتر ميدانند. از آنجا كه در روزگار باستان آتش يكي از مهمترين عناصر كمكي انسان براي زندگي روزمرهاش بوده, ايرانيان به آتش احترام زيادي ميگذاشتند و در جشنهاي خود آتش روشن ميكردند. ”چهارشنبه سوري” جشني است كه در آن روحية صفا و صميميت و شادي در بين مردم اوج ميگيرد. بعد از اسلام در ايران، اين سنت ملي همچنان طي 1400 سال گذشته در بين مردم حفظ شده است. اما رژيم ضد ايراني آخوندها، همه ساله با برگزاري اين جشن ملي مخالفت ورزيده و به آزار وسركوب مردم و بخصوص جوانان بخاطر برگـزاري آن پرداخته است.
آئين هاى ويژه چارشنبه سورى گزيده از فرهنگ دهخدا
مرحوم علامه دهخدا توضيح درمورد مراسم، آئينها و رسمهاي ويژه چارشنبه سوري را به نقل از استاد سعيد نفيسي آورده و چنين تعريف كرده است: «اشتقاق تركيب [چهارشنبهسوري] يعني چهارشنبه عيش و عشرت، خود ميرساند كه اين شب را براي جشن و سرور بنياد گذاشتهاند.اين جشنهاي ملي از قديمترين زمانهاي تاريخ در ميان ايرانيان بوده است… شب چهارشنبهسوري در ايران آئين خاص و تشريفات گوناگون دارد كه هر يك از آنها را در ناحيهٌ ديگر ميتوان يافت. آئين چهارشنبهسوري يا شب چهارشنبهٌ آخر سال بر دو قسم است، يك قسمت از آن عمومي و مشترك ميان تمام مردم ايرانست كه حتي بعضي از آنها را در ملل ديگر نژاد آريا ميتوان يافت و قسمت ديگر آئين خصوصي است كه مردم تهران بدعت گذاشتهاند و ازينجا كم و بيش به شهرهاي ديگر ايران رفته است. آن قسمت از آئين اين شب كه در تمام ايران معمولست از كرمان گرفته تا آذربايجان و از خراسان تا خوزستان و از گيلان تا فارس يعني تمام اين دشت وسيع كه ايران امروز را فراهم ساخته است و زيباترين بقاياي ايران باستاني است در هر شب چهارشنبه آخر سال با شور و دلبستگي خاصي آشكار ميشود. تمام مردم آذربايجان چه در شهر و چه در دهها در آن شركت دارند و حتي هنوز در ميان مردم قفقاز معمولست. ايرانياني كه از ديار خود دور افتادهاند نيز آن را فراموش نميكنند و ايرانيان مقيم تركيه و مصر و هندوستان نيز در جامعهٌ خود اين رسوم و آداب را معمول ميدارند.
آتشافروختن:
زيباترين و شايد قديمترين آداب چهارشنبهسوري آتشافروختن و جستن از آن و شاديكردن در كنار آتش است…اينك تقريباً در تمام ايران شب چهارشنبهسوري تودههايي از بوتهٌخودروي بياباني فراهم ميآورند و نزديك يكديگر قرار ميدهند زن و مرد و پير و جوان در صحن خانه يا در ميدانهاي عمومي و بر سر چهارسوها و چهارراههاي شهر و ده از روي اين اخگرهاي افروخته يكي پس از ديگري جستن ميكنند و در هر جستني ميگويند: «زردي من از تو سرخي تو از من» يعني زردي بيماري و ناتواني را از من بستان و سرخي و شادابي و تندرستي را كه در خود داري به من ببخش. پس از سوختهشدن خاكستري راكه از آتش ميماند بايد در خاكاندازي جمع كنند و از خانه بيرون برند و در كنار ديوار بريزند و آنكس كه آن را بيرون ريخته است در بازگشت در ميزند بايد از درون خانه ازو بپرسند: «كيست؟» و او جواب دهد: «منم» گويند: «از كجا آمدهاي؟» جواب دهد كه: «از عروسي» بپرسند: «چه آوردهيي؟» گويد: «تندرستي».
فالگوش:
كسانيكه حاجتي دارند شب چهارشنبهسوري نيت ميكنند و بر سر چهارراهي يا اگر چهارراه نبود بر سر رهگذري به فالگوش ميايستند و نخستين عابري را كه گذشت به سخن او توجه ميكنند و هر چه از دهان او برون آمد در استجابت مقصود خود به فال نيك يا به فال بد ميگيرند اگر آن نخستين سخن به اجابت آرزوي صاحب حاجت مطابق باشد آن آرزو برآورده است وگرنه برآورده نيست. همين فال را ممكن است بر پشت در خانهاي يا در اتاقي گرفت و بايد آهسته به پشت در آمد و بيآنكه كساني كه اندرون خانه يا اتاقند بدانند كه كسي بر در ايستاده است گوش فرا داد و اولين سخني را كه گفته ميشود در اجابت مقصود خود يا نارواماندن آن فال گرفت.
گرهگشايى:
كسانيكه بخت ايشان گره خورده و عقدهيي در كارشان روي داده است چاره جز آن ندارند كه شب چهارشنبهسوري گوشهٌدستمالي يا چارقدي يا گوشهٌ ديگر از جامهٌ خود و يا پارچهاي را گره زنند و بر سر راهي بايستند و از اولين كسيكه بریشان گذشت خواستار شوند كه آن گره را به دست خود بگشايد ممكن است قفلي را بر پارچه يا دستمال و يا گوشهاي از جامه بست و بر سر راه ايستاد و كليد آن را به نخستين كسيكه از راه ميگذرد داد كه با آن كليد قفل را بگشايد و عقده از كار فروبستهٌ آن درمانده باز كند. دفع چشمزخم و بختگشايى: براي بختگشايي در شب چهارشنبهسوري تدابيري معمول است و از همه شگفتتر آن استكه به دباغخانه ميروند و از آب دباغخانه اندكي برميدارند و با خود به خانه ميآورند و براي گشودهشدن بخت بر سر ميريزند.كندر و خوشبو: يكي از آداب چهارشنبهسوري آنست كه زنان بر در دكان عطاري ميروند و از او: «كندر و شا براي كارگشا» ميخواهند و تا عطار برود بياورد فرار ميكنند اين دكان بايد رو به قبله باشد سپس به دكان ديگري كه رو به قبله باشد ميروند و «خوشبو» ميخواهند كه مراد اسفند است و چون عطار پي آن برود باز ميگريزند و سپس به دكان سومي كه رو به قبله باشد ميروند و مقداري كندر و اسفند ميخرند و در خانه براي دفع چشمزخم و حل مشكل خود دود ميكنند.
چارشنبهسورى در شهرهاى ايران:
شهر تهران بهترين مجموعهٌآداب ملي ايران است… و در آداب چهارشنبهسوري نيز مردم تهران تمام رسوم متداول را حفظ كردهاند.در شيراز: آتشافروختن در معابر و خانهها،فالگوش،اسپندسوختن، نمك گرد سر گرداندن! در موقع اسفند دود كردن و نمك گردانيدن اوراد مخصوصي است كه زنان ميخوانند. قلمرو چهارشنبهسوري در شيراز صحن بقعهٌ شاهچراغست.
در اصفهان: آتشافروختن در معابر، كوزه شكستن، فالگوش؛ گرهگشايي و غيره كاملاً متداولست و تمام آن آدابي كه در تهران معمولست در اصفهان نيز رواج دارد وشكوه شب چهارشنبسوري در اصفهان از تمام شهرهاي ايران بيشتر است.
در مشهد: گرهگشايي؛ آتشافروختن؛ كوزهشكستن و آتشبازي متداولست و علاوه بر آن تفنگ خاليكردن نيز معمولست و در هر خانهاي يكي دو تير تفنگ مياندازند در ساير شهرهاي خراسان نيز چنين است.
در زنجان: آتشافروختن، فالگوش و كوزهشكستن معمولست و در كوزه شكستن اختصاصي كه مردم زنجان دارند اينست كه پولي با آب در كوزه مياندازند و از بام زير ميافكنند.يكي از آداب ديگر مردم زنجان اينست كه از روزنهٌ بخاريها يا اجاقهاي خانه طنابي داخل اتاق ميكنند و بوسيلهٌ آن طناب چيزي طلب ميكنند، صاحب اتاق مكلف است اولين چيزيكه در دسترس او بود بر طناب ببندد و چون طنابرا بالا كشيدند بوسيلهٌ آن چيزي كه بر طناب بستهاند فال ميگيرند
در تبريز: آتشبازي و گرهگشايي از قديم معمول بوده است، آتش افروختن در اين اواخر متداول شده است.آجيل و ميوهٌ خشك خوردن از ضروريات است و ترك نميشود اگر دوست يا مهمان و تازه واردي داشته باشند بايد حتماً شب چهارشنبه سوري خوانچهاي از آجيل و ميوهخشك براي او بفرستند ديگر از خصوصيات مردم تبريز آنستكه از بام خانهها بر سر عابرين آب ميپاشند، اين عادت از آداب بسيار قديم نژاد ايرانيست و در زمان ساسانيان معمول بوده است كه در جشن نوروز مردم بر يكديگر آب ميپاشيدهاند. و هنوز در ميان ارمنيان و زردشتيان ايران هم معمولست كه در يكي از جشنهاي خود بر يكديگر آب ميريزند.در آذربايجان مخصوصاً در شهر تبريز تير انداختن در شب چهارشنبه سوري بسيار متداولست و حتي بدرجهاي درين باب مبالغه ميكردند كه سابقاً در هر كجا فوج سربازي بود ميبايست در آن شب صف بكشند و دستهجمع تير بيندازند و صاحب منصبان نميتوانستند افواج خود را ازين كار مانع گردند
در اروميه: شب چهارشنبه سوري بر بام خانهها ميروند و كجاوهاي را كه زينت كرده و آرايش داده و بر آن طاقهشال كشميري كشيده و آئينه بستهاند با طنابي از بام بسطح خانه فرود ميآورند وميگويند: «بكش كه حق مرادت را بدهد» كسيكه در خانه است مكلف است كه در آن كجاوه شيريني و آجيل شور و شيرين و ميوهٌ خشك بريزد و پس از آنكه چيزي در آن ريختند با طناب آنرا بالا ميكشند و بهخانهٌديگر ميبرند.
*** برگرفته از سایت مجاهدین خلق ایران